Wednesday, November 08, 2006

7) به لشکرهای انديشه ها مصاف می زنيم!

اعدايی باشند اعدای اندرون! آخر اعدای برونی چيزی نيستند. چه چيز باشند؟ نمی بينی چندين هزار کافر اسير يک کافرند که پادشاه ايشانست... و آن کافر اسير انديشه؟ پس دانستيم که کار انديشه دارد. چون به يک انديشة ضعيف مکدر، چندين هزار خلق و عالم اسيرند، آنجا که انديشه های بی پايان باشد بنگر که آن را چه عظمت و شکوه باشد و چگونه قهر اعدا کنند و چه عالمها را مسخّر کنند. چون می بينيم معيّن که صد هزار صورت بی حد و سپاهی بی پايان صحرا در صحرا اسير شخصی اند و آن شخص اسير انديشة حقير، پس اين همه اسير يک انديشه باشند. تا انديشه های عظيم بی پايان خطير قدسی علوی چون باشند... .
پس دانستيم که کار انديشه ها دارند. صور همه تابعند و آلت اند و بی انديشه معطلند و جمادند؛ پس آنکه صورت بيند او نيز جماد باشد و در معنی راه ندارد و طفلست و نابالغ؛ اگرچه به صورت پيرست و صد ساله!
"رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر" يعنی در جنگ صورتها بوديم و به خصمانِ صورتی مصاف می زديم. اين ساعت به لشکرهای انديشه ها مصاف می زنيم تا انديشه های نيک، انديشه های بد را بشکند و از ولايت تن بيرون کند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home